یک لحظه لطفا

نسیمی از بهشت

*نخند

به پیرمردی که در پیاده روبه زحمت راه میرود و شایدچند ثانیه کوتاه معتلت کند،نخند!

*به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه پیراهنش جمع شده،نخند!

*به دستان پدرت،به جارو کردن مادرت_به راننده چاق اتوبوس_به رفتگری که در

گرمای تیرماه کلاه پشمین به سر دارد_به راننده تاکسی که چرت میزند_به پلیس که

سر چهار راه با کلاه صورتش را باد میزند_به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته

و درکوچه جارو میزند_به بازاریابی که نمونه اخبارش را روی میزت مریزد_به پشت و روبودن

چادر پیرزنی در خیابان_به زنی که باکیفی بر دوش در دستی نان دارد و در دستی چند

کیسه میوه و سبزی_به هول شدن همکلاسی ات پای تخته_به مردی که در بانک از تو

میخواهد برگه اش راپر کنی_به اشتباه لفظی بازیگر،نمایش و...نخند،نخند که دنیا ارزش

ندارد...!

که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند،ادم هایی که هر کدام برای خود و خانواده

ای،همه چیز و همه کس اند...ادم هایی که برای زندگی تقلا میکنند،بار میبرند،بی خوابی

میکشند،کهنه میپوشند،جارو میزنند،سرماوگرمارا تحمل میکنند و گاهی خجالت

میکشند،نخند دوست من!هرگز به ادم ها نخند.خدا به جسارت تو نمیخندد.اخم میکند به

پوزخند ادمی به ادمی دیگر!...وزنده باد اون بابایی که دختر کوچولوش بهش زنگ زد و گفت:اره

میخرم...بعد ماشینشو زد کنار خیابون،پیاده شد و اروم و با خجالت

گفت:آزااااااااادی...آزااااااااااااااااادی...2نفر!



حتما تو ادامه مطلب بروید

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:,ساعت14:46توسط ریحانه و دوستان | |